نگاهي به تاريخچه طب و طبيبان در جهان(1)
نگاهي به تاريخچه طب و طبيبان در جهان(1)
مقدمه
سابقه طب و طبيبان نظامي
البته بهداري نظامي به شکل ساده و ابتدايي آن تاريخچه بسيار قديمي دارد ، که در سوابق جنگهاي روم و ايران باستان و جنگهاي صدر اسلام به صورت مختلف به آن اشاره شده است . به مرور با اختراع اسلحه گرم و پيشرفت جنگ افزارها و وسعت يافتن ميدانهاي نبرد و متحرک شدن جنگها و افزايش قدرت سلاحها و مخرب شدن اثر آنها ميزان صدمه پذيري نيروهاي نظامي و غير نظامي افزايش يافت . در حقيقت از قرن پانزدهم ميلادي به بهداري رزمي در جنگها توجه خاصي صورت گرفت و متعاقب آن تغييرات عمده و تشکيل سازمانهاي کنوني به نام مديريت بهداري نظامي و رزمي از زمان جنگهاي اول و دوم بين المللي به بعد شکل گرفت .
پزشکي نظامي امروز
طب نظامي علاوه بر آنچه در پزشکي عمومي و تخصصي در دانشگاههاي غير نظامي آموزش داده مي شود حاوي مطالب علمي در زمينه ارزيابي حوادث ، پيشگيري از بيماريهاي خاص ، مقررات خاص ، تشخيص و درمان بيماريها و صدمات ناشي از تماسهاي شغلي نظامي و بالاخره تخليه مجروحين مي باشد .
مشکلات شنوايي ناشي از ترکش سلاحها ، مسايل طب هوايي و فضايي ، عوارض ناشي از تماس با گازهاي سمي چون منوکسيد کربن ، آمونيم ، دي اکسيد گوگرد ، اکسيد نيتروژن و غيره ، سلاحهاي ميکروبي و شيميايي و هسته اي (ش، م ، هـ) و هم چنين بيماري هاي عفوني چون مالاريا ، هپاتيت ، سل ، ايدز و بيماريهاي گرمسيري در محيط هاي نظامي و مناطق عملياتي اهميت ويژه اي دارد .
بعلاوه شرايط محيطي بالاي جو و يا زير دريا و سطح دريا، محيطهاي خيلي گرم و يا خيلي سرد و بيماريهاي اقليمي نيز در طب نظامي مورد بررسي قرار مي گيرد . طب پيشگيري ، مديريت بيماران ترومايي ، علوم رفتاري ، و طب بيماريهاي بومي از ابعاد ديگري است که پزشک نظامي بايد به آن تسلّط داشته باشد .
به علاوه محيطهاي نظامي در زمان صلح و در زمان جنگ و درگيري شرايط ويژه اي دارد که هر يک از افراد نظامي با هر درجه و تخصص و شغلي که باشند تحت تاثيرآن شرايط ممکن است دچار مشکلات رفتاري شوند که پزشک نظامي بايد از آنها مطلع بوده و با پيشگيري و درمان و رعايت اصول تخليه مجروحين و بيماران اقدام لازم را در سالم سازي و بازگرداندن نيروهاي مفيد در حداقل زمان ممکن به محيط نظامي و رزمي انجام دهد.
تنها با تسلط به موارد فوق و تعهد در انجام به موقع اقدامات مربوطه نيروهاي رزمنده در زمان صلح بيشترين آمادگي را داشته و در زمان جنگ بالاترين بازدهي را در دفاع و رزم خواهند داشت و در عين حال شاهد کمترين تعداد مجروح و جانباز و شهيد در عملياتها خواهيم بود .
تجربيات دفاع مقدس
در فصل بندي اين کتاب ، فصل اول به تاريخچه اجمالي طب در جهان اختصاص داده شده و سابقه پزشکي ايران باستان و کشورهاي اسلامي ارائه گرديده است و سرانجام چگونگي تحول در علم پزشکي در نيمه قرن شانزدهم ميلادي در اروپا بيان شده است .
در همين فصل اعزام اولين دانشجويان ايراني براي فراگيري طب جديد به اروپا در نيمه دوم قرن نوزدهم ميلادي مطرح شده و وضعيت پزشکي ايران در دوران قاجار توصيف گرديده است .
فصل دوم به تاريخچه طب نظامي در ايران از دوران باستان تا پايان دوران پادشاهي قاجار اختصاص داده شده است .
دوران قبل از اسلام
از اين گروه پاره اي عنوان مي کنند که طب را براي اولين بار کلدانيان کشف کرده اند و برخي معتقدند که ساحران بابل و يا فارس آن را به دست آورده اند . بعضي ديگر ادعا کرده اند که هرمس در يونان و اسقلبيوس يوناني و خانواده او بنيانگذار طب و طبابت بوده اند .
در حقيقت از بدو حضور انسان در روي کره زمين بيماري با انسان وجود داشته است و کشف فسيل ده هزار ساله که استخوان سر او را سوراخ کرده بودند نشان دهنده تلاش انسان براي نجات از بيماري مي باشد (1)و احتمالاً از همان دورانها نيز از گياهان مختلف براي تسکين دردهاي انسان استفاده مي شده است .
حدود سه هزار سال قبل از ميلاد ، مصريان ضمن به وجود آوردن اولين سيستم خط و نوشتن ، در زمينه پزشکي نيز به پيشرفتهايي دست يافتند . شايد اولين پزشکي که نامش در تاريخ ذکر شده (ايمهوتپ) مصري است که دو هزار و هفتصد سال قبل از ميلاد زندگي مي کرده است . بعضي معتقدند ايمهوتپ همان حضرت يوسف (ع) بوده است .(2)
عبريان قديم (هيبروس ) در بين سالهاي 1200 تا 600 قبل از ميلاد توجه به اهميت پيشگيري داشته و جداسازي بيماران مبتلا به جذام را عملي ساخته بودند .
چيني هاي قديم اصول پزشکي بخصوصي را ارائه نمودند که هنوز هم تقريباً بدون تغيير مورد استفاده قرار مي دهند . آنها معتقدند که دو نيروي حياتي در بدن انسان وجود دارد (ين و يانگ ) ، بيماري وقتي ظاهر مي شود که تعادل بين اين دو به هم بخورد . و براي برگرداندن تعادل از طب سوزني (آکوپانکچر) استفاده مي کنند . و معتقدند که با وارد نمودن سوزنهايي در نقاط مختلف بدن جريان اين نيروها را در بدن کنترل مي کنند .
در هندوستان در سال 800 ق م پزشکان هندي به خاطر عمليات جراحي از جمله قطع اعضاء و جراحي پلاستيک مشهور شدند .
در يونان قديم اميد بيماران پناه بردن به خداي سلامتي يعني (اسکلبيوس ) در 400 ق م بود . بعدها بقراط اولين پزشک يوناني بود که پزشکي را بعنوان يک علم و هنر تلقي کرد و موضوع آنرا از مسايل مذهبي آن زمان مجزا دانست .
در 300 ق م شهر رُم مرکز تمدن شد و روم بسياري از پيشرفتهاي علوم پزشکي را از مصر و يونان به ارث برد . ولي بيشترين موردي که روم در آن پيش قدم بود اقدامات پيشگيري و بهداشتي بود ، به طوري که براي انتقال آب مجاري درست کرده بودند که روزانه 300 مليون گالن آب تازه وارد شهر رم مي نمود . در زمان عظمت روم در سالهاي 100 ميلادي پزشک مشهور يوناني (گالن ) براي اولين بار تجربيات پزشکي خود را روي حيوانات آغاز کرد و به عنوان بنيانگذار پزشکي تجربي شناخته شد . او از گياهان و جوشانده گياهي براي درمان بيماريها استفاده مي کرد .
در ايران باستان طب و طبابت و اطباء و بيمارستان و تاريخ آنها از موضوعاتي است که اغلب مورخين به آن اشاره کرده اند . اين علم مانند بسياري از علوم ديگر در کشور ما در دوران هخامنشيان و اشکانيان و ساسانيان مقامي ارجمند داشته است . بزرگترين منابع طب دوران هخامنشيني و قبل از آن ، اوستا کتاب مقدس مذهبي زرتشتيان و ديگر کتب مذهبي آنان است .
در ايران باستان و دوران زرتشت ، پيامبر ايران باستان ، در ميان قوم آريايي افسانه و حکايات فراواني درباره طب و اطباء وجود داشت . در اين دوره بر حسب عقيده زرتشتيان اولين طبيب به نام ثرتيا همانند ايمهوتپ در مصر و اسقلبيوس در يونان بوده است .
اسقلبيوس نخستين فردي است که در يونان به عنوان طبيب معرفي شده و از راه تجربه بر صنعت طب آگاه شده است . او شروع به تعليم آن به فرزندان و نزديکان خود نمود و از آنها تعهد گرفت که اين صنعت را جز به اولاد و کساني از نسل او به ديگران تعليم ندهند .از زمان اسقلبيون تا ابقراط پزشک مشهور يوناني که پدر طب لقب گرفته است(ق م 460-377)بيش از پانزده قرن فاصله بود . ابقراط براي آن که طب تعطيل نشود آموزش آن را براي عموم افراد حائز شرايط مجاز دانست . و سوگند نامه اي هم به نام خود دارد که هنوز هم در کليه دانشگاهها در هنگام فارغ التحصيلي دانشجويان پزشکي اجرا مي گردد .
ابقراط در زمان اردشير از پادشاهان پارس (ق م 465-425) و پسرش بهمن مي زيست .(3) ابقراط تنها طبيب زمان خود بود که مردي کامل و فاضل و وجودش ضرب المثل طبيبان فيلسوف بود . چنان کار او بالا گرفت که برخي او را پرستيدند . او صنعت قياس و تجربه را به طور توام تقويت کرد و همه را هدايت کرد که از آن پيروي کنند . به بيگانگان نيز طب را تعليم داد و آنها را مثل فرزندان خود دانست .
در مکتب مزديستا که با انديشه زرتشت ايجاد شد طريقه درمان و بهبود ا ز طريق مذهب و روحانيت به مردم آموخته مي شد . در اوستا کتاب مقدس زرتشتيان سه نوع طبيعت تشخيص داده شده است : آنکه با کار بهبود مي بخشد (جراح) ديگران که با گياهان شفا بخش مداوا مي کند (طبيب) و سوم آن که با کلام الهي شفا مي بخشند (کاهن ) . کوروش و داريوش حاذق ترين پزشکان مصري و يوناني را به عنوان مشاور برگزيدند و دموکدس يوناني پاي داريوش را که پيچ خورده بود درمان کرد . (4)
از ديگر مکاتب ايران باستان مکتب اکباتان است که حدود صد سال پس از زرتشت توسط يکي از شاگردان او به نام سئناپور اهوم ستوت تاسيس شد . او به همراه يکصد تن از شاگردانش به درمان بيماران مي پرداخت . نقطه اوج شکوفايي پزشکي در ايران باستان تاسيس دانشگاه جندي شاپور(گندي شاپور ) توسط شاپور اول فرزند اردشير (ميلادي 241-271)
پادشاه ساساني است .
او اين دانشگاه را پس از پيروزي بر والرين امپراطور روم تاسيس نمود . بعدها در قرن ششم ميلادي خسرو انوشيروان پادشاه ساساني به پيشرفت آن کمک بسيار کرد .
برزويه طبيب در زمان انوشيروان براي دريافت داروهاي حيات بخش راهي هندوستان شد و در همين سفر بود که کتاب کليله و دمنه را به ارمغان آورد .(5)
در سال 489 ميلادي دانشکده مشهور ادس Edess شهري در نزديکي مرز سوريه بعلت شکنجه و آزار پيروان مذهب ارتودکس بسته شد و به دنبال آن مسيحيان به ويژه دانشمندان نسطوري به دربار شاه ساساني پناه آوردند .
در سال 529 ميلادي دانشگاه آتن نيز تعطيل شد و فيلسوفان نو افلاطوني آتن و اسکندريه نيز به ايران پناهنده شدند و در دانشگاه جندي شاپور که به اين طريق به اوج عظمت خود رسيده بود ، به تعليم و تدريس مشغول شدند . خسرو انوشيروان از کليه دانشمندان مشهور جهان که در دانشگاه جندي شاپور مشغول به کار بودند مجمعي تشکيل داد که مي توان آن را نخستين آکادمي علوم پزشکي جهان دانست . دروس دانشگاه جندي شاپور به زبانهاي پهلوي و آرامي داده مي شد . اين دانشگاه در قرون هفتم و هشتم ميلادي در پيشرفت پزشکي اروپاي غربي به ويژه با ترجمه آثار دو خاندان پزشکي ايراني به نامهاي بختيشوع (شامل شش نسل پزشک که مدت 250 سال دوام داشت ) و ماسويه ( پدر و پسر ) که مسيحي نسطوري بودند کمک فراواني نمود .
طلوع اسلام
دستورات موکد کلام الله مجيد توصيه هاي فراوان پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله ) در خصوص رعايت بهداشت و نظافت که آن را جزئي از ايمان دانسته است ، مضاف بر احکام کثيري که براي پاکي مومن ،طهارت ، دوري از پليدي و نجاست صادر گرديده است به طور کلي دستورالعملهاي ديني براي مواجهه انسان با طبيعت ،جامعه و خويشتن ، افقي را فراروي انسان هر عصر مي گشايد که توجه او را به سلامت جسم و جان خويش معطوف
مي دارد .
امتزاج طب يوناني با طب ايراني توسط خاندان نوبختي و ديگران و نهضت ترجمه کتب طبي يونان به زبان سرياني و عربي در اين دوره سبب تقويت و پيشرفت علم پزشکي گرديد . پيشواي اين مترجمين (حسين بن اسحاق العبادي ) است که مهمترين طبيب و مترجم دوره اسلامي به شمار مي رود .
بعدها به تدريج کساني با استفاده از کتب ترجمه عربي توانستند خود به تاليف آثار طبي مستقل بپردازند ، بزرگاني که در اين دوره آثار طبي برجسته اي به وجود آوردند عبارتند از : عل بن ربن طبري (صاحب فردوس الحکمه )،محمد زکرياي رازي (صاحب الواحي و طب منصوري )،علي بن علي اهوازي ارجاني ( صاحب الملکي )، شيخ الرئيس ابوعلي سينا (صاحب قانون و آثار طبي ديگر ) و شرف الدين ابوابراهيم اسماعيل گرگاني يا جرجاني (صاحب ذخيره خوارزمشاهي ) علاوه بر اين زمينه هاي علمي که از پيشينيان به طب اسلامي ايراني وارد شده بود دستورات قرآني و سنت هاي رسول اکرم (صلي الله عليه و آله ) و علم لدُني ائمه اطهار عليهم السلام در مجموعه هايي بعدها جمع آوري شد و به صورت کتاب در اختيار همگان قرار گرفت .
در بين مجموعه هاي مطالب پزشکي که از اين دستورات جمع آوري شده است (طب النبي ) ، (طب الصادق ) ، (طب الرضا) مشهورتر است . گرچه که تفکيک و تمايز مقام اولياء دين از پزشکان در بسياري از روايات مور تاکيد قرار گرفته و خود آن بزرگواران براي تعليم عملي پيروان خويش در هنگام بيماري به پزشکان مراجعه مي کردند . از جمله حارث بن کلده پزشک معاصر رسول اکرم (صلي الله عليه و آله ) مورد توجه فراوان ايشان بود و از جانب آن حضرت و ياران گرامي ايشان بارها به مردمي که براي شفاي بيماري خود ملتمس دعا مي گرديدند توصيه مي شد که علاوه بر دعا ، حتماً به پزشک مراجعه نمايند .
تأکيد مکرر قرآن مجيد و اولياء دين به تعقل و تفکر و تدبر و آموختن علم از گهواره تا گور در هرکجا و لو در چين باشد ، موجب رغبت تمام مسلمانان به علوم معنوي و مادي از جمله پزشکي گرديد و نهضت عظيم تاليف و ترجمه کتب ديني و علمي را پديد آورد . به طوري که فقط در زمينه ترجمه کتب علمي از زبانهاي سانسکريت ، پهلوي ، يوناني ، سرياني و عبري
کوشش همگاني وسيعي در مدت دويست و پنجاه سال(ق 125-375) بي سابقه ترين حرکت فرهنگي در تاريخ بشر را رقم زد و طي آن جميع ميراث مکتوب فرهنگ ها و تمدن هاي پيشين را به عالم اسلام منتقل نمود .
وجود دو حوزه بزرگ و معتبر پزشکي آن روزگار در جندي شاپور و اسکندريه که در مرکز ميهن اسلامي (دارالسلام) قرار داشت ، وصول به نتيجه مطلوب را بسيار آسان ساخت و لذا فراغت از ترجمه کتب پزشکي و تأليف مستقل آثار تخصصي در اين زمينه توسط مسلمانان بسيار زودتر از ساير علوم صورت گرفت . بسياري از پزشکان و مترجمان قرون اول و دوم هجري مسيحي بودند ولي رفته رفته جاي خويش را به مسلمانان داده و در پهنه امت نوخواسته اسلام مستحيل گرديدند .
اولين ترجمه شناخته شده (تفسير کتاب اهرن بن اعين القس ) است که در عهد امويان توسط يکي از اهالي بصره به نام ماسرجويه از سرياني به عربي برگردانيده شد و مورد توجه فراوان قرار گرفت .
در اوان دولت عباسي ابن مقفع ايراني به ترجمه کتب طبي از پهلوي به عربي پرداخت و برمکيان نيز با تشويق مترجمان به ترجمه آثار علمي از زبانهاي خارجي به خصوص از متون سانسکريت اهتمام ورزيدند . اما مشهورترين مترجم اين دوران حنين بن اسحاق است که با مساعدت پسرش اسحاق بن حنين ترجمه متون معتبر يوناني و سرياني را عهده دار شد . او علاوه بر ترجمه به کار طبابت نيز اشتغال داشت يکي از پزشکان بزرگ عصر خود بود .
در بحبوحه ترجمه کُتب طبي بيگانه به زبان عربي ، نهال پزشکي اسلامي جوانه زد و نخستين اثر طبي اسلامي به نام ( فردوس الحکمه ) توسط علي ابن ربن طبري در سال 235 ق تاليف گرديد .
شهرت طبري نه تنها بابت تاليف ابن اثر عظيم بلکه به سبب پروردن شاگرد نابغه اي است که بعدها شهرت جهاني يافت . شاگرد طبري به نام محمد بن زکرياي رازي که او را به غلط جالينوس العرب لقب داده اند ، بزرگترين پزشک باليني و تجربي عالم اسلام و ايران است و آثار او و ابن سينا بيشترين تاثير را در تاريخ پزشکي شرق و غرب جهان داشته است . علم پزشکي در ميان مسلمين تا آنجا که مي دانيم وقتي به قرن سوم و چهارم و به محمد بن زکرياي رازي مي رسد ، در اوج شکوفايي خويش
است .
آن طور که ابوريحان بيروني ذکر نموده تعداد تاليفات رازي بيش از پنجاه و شش کتاب کوچک و بزرگ است و مهمترين آنها (الحاوي ) است که داير? المعارف مفصلي در پزشکي محسوب مي شود .
کُتب ديگر او « المنصوري » و « الشکوک»، که دستورات پزشکي ساده و آسان براي عموم مردم است و کتب ديگر که هر يک در جاي خود داراي اهميت است .
پس از رازي يکي از پزشکان برجسته قرن چهارم ابوالحسن احمد بن محمد الطبري پزشک رکن الدوله ديلمي است که کتاب مشهور « المعالجات البقراطيه » از تأليفات اوست .
پزشک ديگر قرن چهارم ، ابومنصور حسن بن نوح القمري است که از وي کتاب « الغني و المني » دردست است دوران پيري او مصادف با جواني ابن سينا بود . از جمله بزرگان پزشکي پس از رازي ، علي بن عباس مجوسي اهوازي پزشک عضدالدوله است و کتاب مشهور او « کامل الصناعه في الطب » است . همچنين بايد از بوسهل عيسي بن يحيي المسيحي الجرجاني پزشک معاصر ابن سينان که به قولي يکي از استادان او در پزشکي بود نام برد و کتاب « المائه في الصناعه الطبيبه » اثر برجسته اوست .
ابوعلي سينا پزشک بزرگ پايان قرن چهارم و آغاز قرن پنجم و کسي است که پزشکي ايران اسلامي را کمال بخشيد و به آن نظم منطقي و علمي داد ، رساله ها و جزوات و کتابهاي متعدد در پزشکي دارد که از آن ميان فقط « رساله نبض » ، « تشريح الاعضاء » و « رساله جوديه » به فارسي است و بقيه به عربي مي باشد . کتاب « قانون » او اعتبار عظيمي به پزشکي ايران بخشيد .
در همين زمان يعني در سال 900 م بود که اولين مدرسه پزشکي غربي در (سالرنو ايتاليا ) شروع به کار کرد و از اين زمان تا 600 سال کتاب قانون ابن سينا در مدارس و دانشگاههاي پزشکي غرب از جمله دانشگاه (بولوگنا) در ايتاليا و دانشگاه ( پاريس ) در فرانسه تدريس مي گرديد .(7)
و اما در علم قرا با دين و دارو شناسي تا قرن پنجم پيشرفتهاي بسياري حاصل شده بود ، از جمله آثار موجود در اين بخش ، کتاب (قرا با دين ) اثر شاپور بن سهل گنديشاپور در قرن سوم است که به زبان عربي تاليف شده است . اين کتاب در اواخر قرن سوم و تمام قرن چهارم و پنجم و قسمتي از قرن ششم در دکانهاي دارو فروشان و بيمارستانهاي بغداد مورد استفاده بود تا اينکه قرا با دين ابن التلميذ در قرن ششم جاي آن را گرفت .
کتاب قابل توجه ديگر در دارو شناسي در قرن چهارم و پنجم کتاب« الابنيه عن حقائق الادويه » از ابو منصور موفق بن علي هروي است که به فارسي تاليف شده
است .
از اواسط قرن پنجم تا ابتداي قرن هفتم گرچه چند اثر برجسته نوشته شده است که مهمترين آنها به زبان فارسي است ولي پزشکان اين عهد از آنچه در دوره ابن سينا انجام شد پيش تر نرفته اند ، ليکن اهميت آنان و علي الخصوص سيد اسماعيل جرجاني در آن است که با تاليفات مهم خود از راه ضبط بسياري از اصطلاح هاي طبي فارسي متداول در آن زمان ، زبان فارسي را رونق بخشيده اند .
از پزشکان اين دوره شرف الزمان محمد ايلاقي فيلسوف و پزشک نام آور آغاز قرن ششم و شاگرد بهمنيار بن مرزبان شاگرد ابن سيناست . کتاب مهم او « الفصول الايلاقيه » است .اين کتاب از روي کتاب اول « قانون » تلخيص و تنظيم شده و به عربي است .
پزشک ديگر اين دوره ابن ابي الصادق ابوالقاسم عبدالرحمن بن علي بن ابي الصادق النيشابوري ملقب به بقراط ثاني است . وي استاد سيد اسماعيل جرجاني بود و کتاب « شرح فصول » بقراط که از جمله بهترين شروح اين کتاب شناخته شده از اوست .
سيد اسماعيل جرجاني بزرگترين پزشک قرن ششم ، کسي است که به قول بيهقي علم طب و ساير علوم را با تصانيف خود احياء کرد . کتاب « ذخيره خوارزمشاهي » او که به فارسي است از زمان تاليف به بعد همواره جزء مهمترين کتب پزشکي بشمار مي رفته است . وي کتب ديگري مثل « يادگار » را به فارسي نگاشته است . وي در کتاب ذخيره خوارزمشاهي نتيجه گيري هاي ابوعلي سينا را در خصوص حصول سريع بهبودي پس از برآورده شدن آرزوهاي بيمار عرضه نموده است .
در قرون هفتم و هشتم نيز با اينکه بيشتر کتب پزشکي ايراني به زبان عربي است . اما تمايل به تاليف کتب فارسي نيز ديده مي شود . علاوه بر آن نوشتن شروح بر کتابهاي معتبر پزشکي در اين دوره بيشتر است به طوري که چند کتاب معتبر در شرح قانون ابن سينا نگاشته شده است . يکي از مهمترين آنها اثر ابن نفيس قرشي پزشک معروف قرن هفتم است . او بزرگترين پزشک مصر بود . کتاب او به نام « شرح قانون قرشي » معروف است . وي مولف کتاب « الشامل » در هشتاد جلد است که از مهمترين کتب پزشکي است . او کتاب قانون را خلاصه کرد و « موجزالقانون » ناميد که چند پزشک ديگر قرن هشتم و نهم برآن شرح نگاشتند .
خواجه رشيد الدين فضل الله همداني (هـ ـ ق 645-718) از طبيبان دوره ايلخانان است که در دوره آباقاخان در دربار خان مغول به طبابت اشتغال داشت . وي محله بزرگ (ربع رشيدي ) را در کوي سرخاب تبريز بنا کرد که در آن مدارس ديني ، بيمارستان ، کتابخانه ، خانه استادان و فقيهان قرار داشت .
حدود 50 پزشک در بيمارستان و مدرسه طب خدمت مي کردند و هر يک از آنان مسئول حداقل دو دانشجوي طب بود . دوران تحصيل طب پنج سال و در پايان امتحاني انجام مي شد و گواهينامه صادر مي گرديد .
از ديگر پزشکان سرشناس قرن هفتم نجيب الدين سمرقندي است که تاليف مهم و ارزشمند « الاسباب و العلامات » درباره بيماريهاي جزئي و علت و درمان آنها از آثار اوست . وي کتب ديگري درباره داروها و داروشناسي دارد . کتاب فارسي داروشناسي « اختيارات بديعي » درباره ادويه مفرده و مرکبه اثر علي بن حسين انصاري معروف به حاجي زين العطار نيز در اواخر قرن هشتم عرضه گرديد .
تاليفات علماي قرن نهم بيشتر به فارسي و اغلب شرح کتب قديم و يا جمع آوري مجموعه اطلاعات آثار پيشينيان است .
از مولفين پزشک قرن نهم محمد بن علاء الدوله بن هبه الله سبزواري معروف به غياث متطيب است که کتابي به فارسي به نام « قوانين العلاج » يا « شفاء الامراض » و يا رساله در معالجات امراض بدن دارد که آن را در سال 871 ق به پايان رسانيده است .
از کتب پزشکي که به فارسي نوشته شده ، « تشريح الابدان » از منصور بن محمد بن احمد بن يوسف بن الياس شيرازي است .او کتاب معتبر ديگري به فارسي به نام « کفايه مجاهديه » دارد که آن را « کفايه منصوريه » نيز مي نامند . قسمت نخست آن پزشکي نظري و قسمت دوم آن پزشکي عملي است .
متأسفانه در آغاز قرن دهم علم پزشکي رونق خود را از دست داد و از آثار پزشکي اين دوره بايد از « دستور العلاج » سلطانعلي گنابادي نام برد که آن را به فارسي در سال 933 ق تاليف کرده است .
از پزشکان معروف اين قرن يوسف بن محمد بن يوسف طبيب هروي مشهور به يوسفي است . اهميت او در آن است که براي آسان کردن علم پزشکي ، چند منظومه فارسي در اين موضوع سروده ، از جمله « علاج الامراض » که منظومه اي است شامل289 رباعي که او شرح اين منظومه را « جامع الفوائد» ناميده است . قصيده اي در « حفظ الصحه » نيز دارد که در سال 964 ق سروده است . کتابهاي ديگري نيز دارد از جمله کتاب « جواهر اللغه » که درباره واژه ها و اصطلاح هاي پزشکي است .
از پزشکان اين قرن حکيم علاء الدين تبريزي است که « کامل علائي » را تاليف نمود . او در اين کتاب واژه ها و اصطلاح هاي پزشکي را به ترتيب الفبائي جمع کرده است .
غياث الدين منصور دشتکي شيرازي حکيم و متکلم معروف اين عهد نيز دو کتاب « معالم الشفاء » و « الشافيه » را نوشت . مظفر بن محمد حسيني شفايي کاشاني معروف به حکيم شفايي از پزشکان قرن دهم چند کتاب در پزشکي و داروشناسي دارد که يکي از آنها « طب شفايي» يا « قرا با دين شفايي » است .
عماد الدين محمود بن محمود طبيب شيرازي مشهور به عماد طبيب در پايان قرن دهم شهرت بسيار داشت و کتابي در قرا با دين و دارو شناسي به عربي نوشت به نام « المرکبات الشافيه » ،از آثار ديگر او به فارسي « مفرح ياقوتي » ، « افيونيه » و « ينبوع » است .
مقارن با اين زمان در اوايل قرن شانزدهم ميلادي هنرمند و نقاش ايتاليايي (لئونارد دو وينچي ) تابلوهاي متعددي از تشريح بدن انسان تهيه کرد و در پي او (وساليوس ) پزشک و پروفسور دانشگاه ( پادوا) در ايتاليا کتابي در تشريح بدن انسان ارائه نمود که بعدها جايگزين کتابهاي ( گالن ) و ابن سينا شد .
پزشکي در ارتش فرانسه به نام (آمبرواز پاره ) در همين قرن روشهاي جراحي را چنان متحول ساخت که به نام پدر جراحي جديد نام گرفت .
در عصر صفوي با توجه به نقش مهمي که حکيم باشيان اين عصر در تصميم گيريهاي سياسي اجتماعي داشته اند مي توان تصور کرد که علم پزشکي در اين دوران جايگاهي خاص داشته است ، ولي بايد اذعان داشت که کشفيات چنداني در اين عصر در امور پزشکي ايران به چشم نمي خورد و روند سنتي ادوار پيشين به آهستگي به مسير خويش ادامه داده است .
کتابهاي مرسوم پزشکي همان اثر مشهور « قانون في الطب » ابن سينا و « ذخيره خوارزمشاهي » جرجاني کماکان مورد استفاده اطباء و دانشجويان قرار مي گرفت . اولين کتابي که در عصر صفوي نوشته شده « دستورالعمل » تاليف سلطان علي جنيدي خراساني هروي است .
در اين دوره پزشکان ديگري هم به علت موقعيت اجتماعي خود به شهرت رسيدند مانند عمادالدوله محمود بن مسعود کاشي که در بيمارستاني در مجاورت مرقد مطهر حضرت امام رضا عليه السلام در مشهد مقدس به همراه پزشکان ديگري چون سيد معزالدين اصفهاني و ميرزا ابوطالب اصفهاني به درمان زوّار و مستمندان مي پرداخت .
در اين زمان در تبريز سه بيمارستان ، در اردبيل يک بيمارستان ، در قزوين يک بيمارستان ، در يزد يک بيمارستان و در شيراز نيز يک بيمارستان گزارش شده است و کتب متعدد پزشکي نيز تأليف گرديده است از جمله کتاب « زادالمسافرين » اثر محمد مهدي بن علي نقي که درباره حفظ سلامتي مسافرين در طول سفرهاست . در کتاب عالم آراي عباسي از پزشکان اروپايي نام برده شده که نه تنها در صحنه پزشکي ، بلکه در امور سياسي نيز دخالت مي کرده اند مانند رافائل دومان ، انگلبرت کمپفر و کروسينسکي .
از پزشکان معروف قرن يازدهم تا نيمه قرن دوازدهم کمال الدين گيلاني است که معاصر شاه عباس اول بوده و از وي کتابي در داروشناسي به نام « جامع الجوامع » باقي مانده است . محمد مؤمن حسيني تنکابني ديلمي معروف به حکيم مؤمن نيز از پزشکان و داروشناسان معروف شاه سليمان صفوي است .
کتاب معروف او «تحفه المؤمنين» در شناخت داروهاي مفرده و مرکبه است. محمد مسيح طبيب نيز از شاگردان حکيم مؤمن بوده که او هم در دارو شناسي مهارت داشت. از او کتابي به نام « دستور مسيحي» در دست است.(8)
يکي ديگر از پزشکان، معاصر شاه سليمان، محمد هاشم بن محمد طاهر تهراني است که در سال 1103 ق کتاب «مصباح الخزائن و مفتاح الدفائن» را به فارسي تأليف کرد. او کتاب ديگري به فارسي در شناخت سودمندي هاي چوب چيني به نام «عين الحيوه» دارد و کتاب فارسي ديگر او که به سال 1079 ق تأليف کرد «تحفه سليماني» است.
در قرن يازدهم نظام الدين احمد گيلاني در هند در خدمت قطب شاهيان به سر مي برد و کتاب فارسي او «اسرارالاطباء» در شناخت داروهاست.
از اطباء معروف در اين دوره، ميرمحمد ارزاني بن ميرحاجي مقيم معروف به شاه ارزاني يا مير محمد اکبر است. «طب الاکبر» او ترجمه اي است از «شرح اسباب و علامات» نفيس بن عوض کرماني با اضافاتي از کتب ديگر که در سال 1112 ق ترجمه و تأليف نمود. بعلاوه «ميزان الطب» را در پزشکي . «مجريات اکبري» را در داروهاي مرکب در سال 1126 عرضه کرد.
در زمينه دامپزشکي و بيماريهاي حيوانات هم کتب متعددي نوشته شده از جمله مير نظام الدين احمد در سال 1071 ق به فرمان شاه عباس دوم کتابي بفارسي به نام «مضمار دانش» درباره اسبان نوشت.
پزشکي ايران بعد از صفويه
در دوره افشاريه و زنديه هم پيشرفت شايان توجهي حاصل نشد. طبيبان خارجي توسط هيأتهاي سابق الذکر کم بيش در ايران تردد داشته اند. از جمله نادرشاه به درمان آنان اعتقاد فراوان داشته است.
در اين دوران پزشکان انگشت شماري درخشيدن گرفتند نظير ميرزا محمد خان علوي، ميرزا محمد نصيرالدين اصفهاني و مير حسين عقيلي شيرازي. کتاب «مخزن الادويه يا مجمع الجوامع عقيلي» از آثار اين دوره است که در علم داروسازي و با تکيه بر آثار متقدمين تأليف شده است.
در دوران قاجاريه ورود و اشتغال پزشکان خارجي به ايران افزوني يافت. اولين پزشکي که با هيأتهاي اروپايي به ايران عهد قاجار سفر کرده است نايب جراح بريگز (Briggs) است که در سال 1216 ق (1800م) همراه با کاپيتان ملکم خان نماينده هند شرقي در قالب يک هيأت کوچک وارد ايران شد و به دنبال آن در سال 1223 ق (1807م) پزشکي فرانسوي همراه ژنرال گاردن فرانسوي به ايران آمد.
هارفورد جونز سفير انگليس که در سال 1123 ق به ايران آمد، جراحي انگليسي به نام (کمپل) را با خود بهمراه آورده بود که پس از مدتي خدمت در بوشهر به تبريز رفت و پزشک مخصوص نايب السلطنه عباس ميرزا شد. اين به خوبي گوياي نقش پزشکان خارجي در مسائل سياسي آن زمان مي باشد.
در سفر سوم ژنرال ملکم خان در 1223ق نيز دکتر (چارلز کورميک) به تهران آمد و پس از فوت دکتر کمپل به تبريز رفت. پس از فوت (کمپل) پزشک انگليسي، پزشک جوان انگليسي ديگري به نام (دکتر جان مک نيل) به ايران آمد، زبان فارسي را آموخت و در دربار نفوذ کرد و پزشک مخصوص فتحعلي شاه شد. و پس از شانزده سال به معاونت کمپاني هند شرقي در ايران برگزيده شد.
دکتر (لابا) فرانسوي از سال 1258 ق به مدت دو سال پزشک محمدشاه بود.
ناصرالدين شاه از نظر پزشکي در حقيقت زير نظر پزشکان مخصوص و مشاورين خارجي قرار داشت، کما اينکه دکتر (کلوکه) طبيب فرانسوي، پزشک مخصوص محمد شاه و بعد ناصرالدين شاه بود.
در سال 1224 ق در زماني که (هارفورد جونز) سفير انگليس در ايران بود (سرجان ملکم) دوباره بهمراه هيأتي مخصوص در امور نظامي براي سازماندهي قشون وارد ايران شد و در همين زمان بود که عباس ميرزا نايب السلطنه فتحعلي شاه و وزير او ميرزا بزرگ قائم مقام به فکرافتادند که براي تربيت کارشناسان و متخصصين عده اي از دانش آموزان را به خارج از کشور اعزام نمايند.
پينوشتها:
1. Wiliam Nault, Wh. World book, U.S.A, Chicago: 1978,P,306B
2. قدرت، دکتر سيد محمد حسين، باستان شناسي قرآن کريم، تهران: انتشارات بيان جوان، 1383، ص 66
3. ابن ابي صيبعه، عيون الانبياء في طبقات الاطباء ترجمه سيد جعفر غضبان، جلد اول: تهران: چاپخانه دانشگاه تهران، 1349، ص ص 32،54،62
4. روستايي، محسن، تاريخ طب و طبابت در ايران، جلد اول، تهران: سازمان اسناد و کتابخانه ملي جمهوري اسلامي ايران، 1382، ص شانزده.
5. همان، ص هفده
6. محقق، دکتر مهدي، تاريخ اخلاق پزشکي در اسلام و ايران، تهران: انتشارات سروش، 1374 ص26
7. Wiliam Nault, Wh. World book, Vol. U.S.A, Chicago: 1978,P,306C
8. ميراحمد، دکتر کريم، تاريخ سياسي و اجتماعي ايران در عصر صفوي، تهران: چاپ اوّل، 1371، ص 227
/ج
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}